طرح واره: استراتژی های بیش از حد استفاده شده
از نظر آرون تی بک، اختلالات شخصیت ناشی از استفاده بیش از حد از استراتژی ها یا رفتارهای سازگارانه برای بقای گونه ها مانند رقابت، وابستگی، اجتناب، مقاومت، بی اعتمادی، نمایش، کنترل، پرخاشگری، انزوا و بزرگ نمایی است.
در حالی که فرد بدون مشکل شخصیتی از برخی از این استراتژی ها در شرایط خاص استفاده می کند ولی فرد دارای مشکل شخصیتی به شدت از آنها استفاده می کند.
به عنوان مثال، در حالی که برای مشکوک بودن و محافظت در بخشی از شهر به شدت جرمانگاری شده است، فرد پارانوئید ممکن است واکنش مشکوکی نسبت به افراد نشان دهد، حتی اگر واقعیتهای عینی و تجربه خود به او میگویند که «احتمالاً قابل اعتماد هستند» او نمی تواند درک درستی از واقعیت عینی داشته باشد.
اختلال شخصیتی یا طرحواره های ناسازگار:
مفهوم طرحواره شناختی به باورهای اساسی اشاره دارد که درک فرد از خود، جهان و دیگران را تشکیل می دهد. این باورها از تجربیاتی که در طول زندگی تجربه کردهاند، به وجود میآیند که این تجربه ها در دوران کودکی بسیار مهم هستند.
فرد «سالم» دارای باورهای اولیه سازگار و نسبی است (من فردی با صلاحیت معقول هستم؛ دنیا خطراتی دارد اما نسبتاً امن است؛ مردم می توانند نسبت به من خیرخواه، بی طرف یا بدخواه باشند و غیره). فرد مبتلا به اختلال شخصیت، برعکس، دارای باورهای افراطی، منفی و سفت و سخت است (مثلاً من ناتوان هستم، دنیای من خارج از کنترل من است، افراد غیرقابل اعتماد هستند و غیره)
در یک زمان خاص، بسته به زمینه و رویدادها، یک طرحواره (یا مجموعه ای از طرحواره ها) ممکن است فعال یا “خفته” باشد. هنگامی که فعال می شود، مبنایی را تشکیل می دهد که فرد از روی آن واقعیت را تفسیر می کند و به آن واکنش نشان می دهد. در یک فرد مبتلا به اختلال شخصیت، طرحوارههای خاصی در طیف وسیعی از موقعیتها به اشتباه فعال میشوند. برای مثال، یک فرد مبتلا به اختلال شخصیت اجتنابی، ممکن است حتی زمانی که با افرادی که از او حمایت می کنند، طرحواره خطر و تهدید فعال شود، که بر تفسیر اعمال این افراد تأثیر می گذارد. این تعبیر واکنش های عاطفی (اضطراب) و رفتارهای او (کناره گیری) را تعیین می کند. یک فرد خودشیفته ممکن است رفتاری رقابتی داشته باشد که در یک زمینه برابری طلبانه کار می کند. فردی ممکن است در یک مصاحبه شغلی رفتاری نمایشی داشته باشد.
هر اختلال شخصیت مبتنی بر مجموعه ای از باورها و رفتارهای خاص است. برای مثال، فرد وابسته معتقد است که ناتوان است و نمی تواند از پس خود برآید سپس او تمایل دارد تا استراتژیهایی را برای تکیه بر دیگران و اجتناب از تصمیمگیریها و چالشهای مهم توسعه دهد. استقلال و توانایی تصمیم گیری را به اندازه کافی توسعه نمی دهد. فرد طردشده معتقد است که شایسته محبت یا توجه نیستند و آسیب پذیر می باشد. او تمایل دارد از صمیمیت، انتقاد و احساسات ناخوشایند اجتناب کند. او فاقد صراحت، قاطعیت و تحمل عاطفی است. فرد وسواسی فکر می کند که دنیای او ممکن است به هم ریخته شود و بنابراین تاکید زیادی بر قوانین دارد. مسئولیت و کنترل او فاقد خودانگیختگی، بی پروایی و انعطاف پذیری است. فرد مرزی چندین باور سفت و سخت و منفی با سایر اختلالات شخصیتی مشترک دارد (من ناکافی هستم، مقصر هستم، آسیب پذیر هستم، درمانده هستم، رها خواهم شد) که منجر به رفتارهای افراطی می شود.
طرحواره های ناسازگار یانگ
یانگ 18 طرحواره ناسازگار به نام طرحواره های ناسازگار اولیه را شناسایی می کند که زمینه ساز اختلالات شخصیتی هستند. با این حال، یک فرد ممکن است برخی از این طرحواره ها را به درجات مختلف داشته باشد (کم و بیش سفت و سخت و به راحتی فعال می شود) بدون اینکه تمام معیارهای تشخیصی اختلال شخصیت را برآورده کند. این الگوها در اوایل دوران کودکی بر اساس تجربه زیسته شکل می گیرند و در طول زندگی به عنوان مبنایی برای تفسیر واقعیت به رشد خود ادامه می دهند. آنها بدیهی تلقی می شوند و توسط شخص غیرقابل انکار در نظر گرفته می شوند، به طوری که برخی از مشکلات که منشأ آنها در دوران کودکی است، می تواند تا بزرگسالی ادامه یابد.
این 18 طرحواره ناسازگار که هر کدام 18 مشکل مختلف به وجود می آورند به شرح زیر است.
طرحوارههای اولیه جدایی و طرد
اطمینان از اینکه نیازهای او به امنیت، ثبات، محبت، همدلی، درک، تایید و احترام برآورده نخواهد شد. این قطعیت منشأ خانوادگی معمولی دارد: درباره خانواده هایی است که در آن فضای جدایی و طلاق حاکم است، با انفجار، تغییر، طرد، مجازات. والدین سختگیر، سرد و یا با کودک بدرفتاری می کنند.
دلیل بی اعتمادی و شکاک بودن همسر:
طرحواره رها شدن/بی ثباتی:
این افراد از نظر عاطفی ناپایدار و متغیر هستند دیگران برای او غیرقابل اعتماد هستند یا قرار نیست همیشه حضور داشته باشند. زیرا آنها به زودی خواهند مرد یا به این دلیل که شخص را به خاطر شخصی “بهتر” از آنها رها می کنند.
طرحواره بی اعتمادی/سوءاستفاده
فرد از دیگران انتظار دارد که او را به عذاب بکشانند، با آنها بدرفتاری کنند، تحقیرشان کنند، دروغ بگویند، خیانت کنند و از آنها سوء استفاده کنند. به طور کلی، رنج تحمیلی عمدی یا ناشی از سهل انگاری شدید و غیرقابل توجیه تلقی می شود. این ممکن است شامل احساس بیثباتی دائمی در رابطه با دیگران یا همیشه «کشیدن نی کوتاه» باشد.
طرواره محرومیت هیجانی، علت افسردگی های بی دلیل
فرد مطمئن است که دیگران حمایت عاطفی مورد نیاز او را انجام نخواهند داد. سه دسته اصلی را می توان تشخیص داد:
فقدان ورودی عاطفی: عدم توجه، محبت، گرمی، یا حضور دوستانه.
فقدان همدلی: فقدان کسی که بفهمد به شما گوش می دهد و کسی که در مورد خودتان با او صحبت کنید.
فقدان محافظت: نبود کسی قوی که راهنمایی و نصیحت کند.
علت انتقاد پذیر نبودن چیست؟
طرحواره نقص / شرم
شخص خود را ناقص، «بد»، فرودست یا ناتوان می داند. افشای آن منجر به از دست دادن محبت دیگران می شود. این ممکن است شامل: حساسیت بیش از حد به انتقاد، رها کردن و سرزنش باشد. ممکن است خجالت، با مقایسه با دیگران و عدم اعتماد به نفس وجود داشته باشد. ممکن است فرد نسبت به نقایص درک شده احساس شرم کند، این نواقص می تواند درونی (مانند خودخواهی، خشم، تمایلات جنسی غیرقابل قبول) یا بیرونی (مانند نقص فیزیکی، شرمندگی اجتماعی) باشد.
اگر شخصی این طرحواره را داشته باشد، با انتقاد، احساس خشم زیادی پیدا می کند و کاملاً از کنترل خارج می شود. راه حل درمان این مشکل در پایین مقاله وجود دارد.
علت گوشه گیر شدن چیست؟
انزوا/بیگانگی
احساس انزوا، بریده شدن از بقیه جهان، متفاوت بودن از دیگران یا تعلق نداشتن به هیچ گروه یا جامعه ای، علت آن می تواند داشتن نقاط قوت یا نقاط منفی بسیار متفاوت از بقیه باشد، مثلاً اگر شخصی ضریب هوشی بیش از اندازه بالا یا پایینی داشته باشد دچار این مشکل می شود.
این طرحواره هر دلیل مثبت و یا منفی که داشته باشد می تواند باعث افسردگی و احساس اظطراب درونی شخصی در دراز مدت بشود. راه حل آن چیست؟ پایین مقاله به آن اشاره می کنیم.
چرا نمی توانیم تصمیم گیری بگیریم؟
طرحواره های اولیه عدم استقلال و عملکرد
خواسته ها از خود و دنیای بیرونی با ظرفیت (درک شده) برای بقا، عمل مستقل و دستیابی به موفقیت کافی مطابقت ندارد. این ممکن است به یک پیشینه خانوادگی معمولی مرتبط باشد: یک خانواده “خفه کننده” که در آن کودک بیش از حد محافظت می شود، اعتماد به نفس تضعیف می شود و روابط خارج از خانواده تشویق نمی شود: این منجر به نقص در مهارت های یادگیری می شود.
طرحواره وابستگی/بی کفایتی
باور به ناتوانی خود در کنار آمدن با مسئولیت های روزانه به تنهایی (مثلاً مراقبت از خود، حل مشکلات روزمره، استفاده از عقل سلیم، پرداختن به وظایف جدید، تصمیم گیری). اغلب میگویند: «من نمیتوانم…» علت آن وجود طرحواره ای است که در مغز شکل گرفته، در ادامه مقاله گفته می شود که هر طرحواره به چه صورتی عمل می کند و چگونه می توان از آن عبور کرد.
ترس از اتفاقات اجتناب ناپذیر/غیرقابل کنترل
ترس اغراق آمیز از یک فاجعه که نمی توان از آن اجتناب کرد. این ترس ها به یک یا چند احتمال مربوط می شود:
- سلامت: حمله قلبی، ایدز
- احساسات: به عنوان مثال، از دست دادن عقل
- بلایای طبیعی یا فوبیا: آسانسور، جنایت، هواپیما، زلزله.
- محافظت بیش از حد/ شخصیت آتروفی
وابستگی عاطفی بیش از حد به یک یا چند نفر، اغلب والدین، به ضرر سازگاری اجتماعی عادی. اغلب این باور که حداقل یکی از افراد نمی تواند از دیگری زنده بماند یا بدون آن خوشبخت باشد. ممکن است احساس خفگی توسط دیگران داشته باشد یا به هویت خود شک کند. احساس خالی بودن، بی هدف بودن؛ یا در موارد شدید وجود خودش را زیر سوال می برد.
شکست
باور به اینکه فرد شکست خورده است، شکست خواهد خورد، اینکه او مانند دیگران (تحصیل، شغل، ورزش و غیره) قادر به موفقیت نیست. غالباً فرد خود را احمق، نادان، بی استعداد، نادان، پست تر از دیگران و غیره می داند.
علت ناتوانی در حفظ انگیزه و هدف بلند مدت چیست؟
الگوهای اولیه عدم وجود مرزها
این طرحواره می تواند فقدان مرزهای داخلی، عدم پاسخگویی به دیگران یا ناتوانی در حفظ اهداف بلند مدت باشد. این می تواند منجر به مسائلی در مورد حقوق دیگران، یا در مورد اهداف خود فرد شود. منشأ خانواده معمولی را باید در کنار والدین ضعیف، بیش از حد ملایم، یافت که نمی توانند انضباط را به اجرا بگذارند. کودک تشویق نمی شود که مسئولیت پذیر باشد، ناراحتی خاصی را تحمل کند یا به اندازه کافی تحت نظارت و راهنمایی قرار نگیرد.
طرحواره سلطه
این با نیاز به انجام یا به دست آوردن دقیقاً همان چیزی است که شخص بدون در نظر گرفتن هزینه های دیگران می خواهد. یا تمایل بیش از حد به ابراز قدرت، دیدگاه خود و کنترل دیگران به نفع خود بدون در نظر گرفتن تمایل آنها به خودمختاری. موضوع با تقاضاهای بیش از حد و عدم همدلی عمومی مشخص می شود.
علت فرار از مسئولیت چیست؟
فقدان خودکنترلی/خود انضباطی
مشکل اصلی ناتوانی یا امتناع از خودکنترلی است. فرد طاقت ناامید شدن در خواسته های خود را ندارد و قادر به تعدیل ابراز احساسات و تکانه های خود نیست. به شکلی تضعیف شده: او به هر قیمتی سعی می کند از آنچه دردناک است مانند درگیری ها، رویارویی ها، مسئولیت ها و تلاش ها، به ضرر احساس رضایت شخصی یا صداقت خود اجتناب کند.(اینکار را به صورت خارج از تعادل انجام می دهد)
علت و ریشه های وابستگی به دیگران:
آنها در سطح جهانی با اهمیت بیش از حدی مطابقت دارند که به نیازها، خواستهها، عکسالعملهای دیگران، به قیمت از دست دادن نیازهای خود، به منظور جلب محبت یا تأیید آنها، از ترس رها شدن یا اجتناب از انتقامجویی، قائل میشوند. اغلب خشم سرکوب شده ای وجود دارد که فرد از آن بی خبر است. خاستگاه خانوادگی این طرحواره را باید در کنار محبتی جست و جو کرد که مشروط به آن است: کودک برای احساس دوست داشتن والدین، برای جلب رضایت آنها، تمایلات طبیعی خود را سرکوب می کند. نیازهای والدین (عاطفی، اجتماعی، سبک زندگی آنها) بر نیازها و واکنش های کودک مقدم است.
طرحواره انکار خود
نگرانی اغراق آمیز برای در نظر گرفتن همیشه دیگران بر خود؛ این در نظر گرفتن داوطلبانه است. دلایل به طور کلی عبارتند از: ترس از صدمه زدن به دیگران. برای جلوگیری از احساس گناه از خودخواهی؛ یا حفظ تماسی که برای دیگران ضروری است. اغلب منجر به حساسیت مفرط نسبت به رنج دیگران می شود. فرد ممکن است این احساس را تجربه کند که نیازهای او هرگز برآورده نمی شود و در نتیجه نسبت به دیگران خشمگین می شود.
نیاز به تایید
مشکل اصلی نیاز بیش از حد به توجه، احترام و تایید دیگران است. یا انجام آنچه دیگران می خواهند، خواه آن چیزی باشد که فرد از خود می خواهد یا نه. عزت نفس از واکنش های دیگران شکل می گیرد نه از نظرات و ارزش های شخصی. گاهی اوقات تأکید بیش از حد بر سبک زندگی، ظاهر، پول، رقابت یا موفقیت – بهترین، محبوب ترین بودن – به منظور جلب احترام یا تایید است. اغلب، انتخاب های مهم در زندگی بی ربط انجام می شود. یا انتخاب هایی هستند که رضایت را به همراه نمی آورند. حساسیت به طرد؛ یا حسادت به کسانی که بهتر عمل کرده اند.
طرحوارههای اولیه بیش هوشیاری و بازداری
مشکل اصلی کنترل اغراقآمیز واکنشها، احساسات و انتخابها برای اجتناب از اشتباه یا حفظ قوانین شخصی سفت و سخت در رفتار و عملکرد فرد است، که اغلب به بهای سایر جنبههای زندگی تمام میشود: لذتها، سرگرمیها، دوستان. یا به ضرر سلامتی او باشد. سابقه خانوادگی معمولی: بدون شادی. کار، وظیفه، کمال گرایی، اطاعت، اجتناب از اشتباه، ملاحظاتی بسیار مهمتر از شادی، لذت، آرامش هستند. اغلب، بدبینی و اضطراب آشکار است: اگر کسی همیشه هوشیار نباشد، همه چیز ممکن است از هم بپاشد.
ترس از رویدادهای قابل اجتناب/منفی
ترس اغراقآمیز در پیشزمینه این است که در زمینههای مختلف (کار، موقعیت مالی، روابط بینفردی) از اینکه همه چیز به بدترین شکل پیش برود. یا در نظر گرفتن مکرر و مداوم تمام جنبه های منفی زندگی: رنج، مرگ، تعارض، گناه، رنجش، مشکلات حل نشده، خطاهای احتمالی، و غیره که با به حداقل رساندن یا انکار مثبت و خوش بینانه همراه است. جنبه های. اغلب، ترس مبالغه آمیز از اشتباه و ترس از عواقب آن وجود دارد: خرابی، تحقیر، موقعیت غیرقابل تحمل. این افراد اغلب مضطرب، بدبین، ناراضی و بلاتکلیف هستند.
کنترل بیش از حد
کنترل بیش از حد واکنش های خود به خودی (اعمال، احساسات، کلمات) عموماً برای جلوگیری از اشتباهات، عدم تأیید دیگران، بلایا، هرج و مرج یا ترس از عدم توانایی در کنترل تکانه های خود وجود دارد. می توانیم تشخیص دهیم:
- سرکوب خشم و پرخاشگری.
- نیاز اجباری به نظم و دقت.
- سرکوب تکانه های مثبت (شادی، محبت، هیجانات جنسی، بازی).
- پایبندی بیش از حد به روال و مناسک.
- مشکل در تشخیص نقاط ضعف خود، یا بیان آسان احساسات یا نیازهای خود. اغلب این نگرش ها در مورد عزیزان اعمال می شود.
خواستار آرمان ها
این باور که فرد باید برای دستیابی و حفظ سطحی از کمال در رفتار یا عملکرد خود تلاش کند، نشان دهنده ایده آلی برای اجتناب از انتقاد است. این الزامات منجر به تنش ثابت می شود. توقف در تلاش یا آرامش غیرممکن می شود. انتقاد مداوم از خود و دیگران انجام می شود. در نتیجه، فرد از کمبودهایی در لذت، آرامش، سلامت، عزت نفس، رضایت شخصی و روابط بین فردی رنج می برد. می توانیم تشخیص دهیم:
- کمال گرایی، توجه بیش از حد به جزئیات و دست کم گرفتن عملکرد خود.
- قوانین سفت و سخت؛ اهمیت وظیفه این قوانین در بسیاری از جنبه های زندگی اعمال می شود: اخلاق، فرهنگ، مذهب.
- نگرانی دائمی برای زمان و کارایی: همیشه انجام کارهای بیشتر و بهتر.
تنبیه
گرایش به نابردباری، بسیار انتقادی، بی حوصلگی و «تنبیه» دیگران و خود، در صورت نرسیدن به کمال مورد نیاز. این مستلزم این است: دشواری در بخشش خطاها یا عیوب – در خود یا دیگران – ناتوانی در در نظر گرفتن شرایط تخفیف. و فقدان همدلی، انعطاف پذیری یا ناتوانی در پذیرش دیدگاه دیگری.
انواع عکس العمل در برابر طرحواره های درونی:
1) حفظ طرحوارهها (تسلیم شدن):
فرد بر اساس طرحواره های خود فکر می کند، احساس می کند و واکنش نشان می دهد. او افراد و شرایط را به گونه ای اشتباه قضاوت می کند که باورهای مرتبط با طرحواره او را تقویت می کند. او موقعیت هایی را ایجاد می کند و روابطی را انتخاب می کند که طرحواره او را حفظ کند. تحریف های شناختی مختلف و قضاوت های اشتباه را حفظ می کنند. به عنوان مثال، شخصی که طرحواره انزوا دارد به تنهایی خود فرو می رود یا برای فردی که طرحواره نقص دارد، تحمل افرادی را که از او انتقاد می کنند را طبیعی می بیند تا طرحواره خود را حفظ کند. او طوری رفتار می کند که مردم همچنان او را مورد انتقاد و تحقیر قرار می دهند. به طور مشابه، سردی ظاهری فرد دارای طرح واره طرد بر نحوه دریافت افراد از آنها تأثیر می گذارد. شخصی که طرحواره رها شدن دارد (با این باور که همیشه مستعد رها شدن هستند) اغلب سرمایه گذاری در رابطه با شریکی را که از تعهد می ترسد، طبیعی می داند.
2) اجتناب از طرحواره (نشت):
فرد از فکر کردن به مسائل مربوط به طرحواره اجتناب می کند و از موقعیت هایی که می تواند طرحواره را فعال کرده و منجر به احساسات منفی غمگینی، شرم، اضطراب یا خشم شود، دوری می کند. او اغلب از وجود طرحواره خود غافل است. او آن را انکار می کند. فردی که احساس نقص دارد ممکن است از صمیمیت اجتناب کند. فرد دارای الگوی طرد ممکن است از گردهمایی ها، جلسات کاری، همایش ها، مهمانی ها فرار کند. فرد دارای طرحواره شکست ممکن است از کار، تحصیل و پروژه های جدید فرار کند. فردی که دارای طرحواره وابستگی است ممکن است از موقعیت هایی فرار کند که باید مستقل باشند. این اجتناب شما را از آزمایش الگوهای خود و تغییر تدریجی آنها باز می دارد.
3) غرامت (ضد حمله):
فرد برخلاف طرحواره خود فکر می کند و واکنش نشان می دهد. با این حال، رفتارهای او اغلب بیش از حد افراطی است و به حفظ الگوی او کمک می کند. به عنوان مثال، فردی که دارای الگوی محرومیت عاطفی است ممکن است آنقدر هوس توجه داشته باشد که دیگران را بیگانه کند و حتی بیشتر از محبت محروم شود. فرد می تواند احساس برتری داشته باشد که برعکس احساس نقص تجربه شده در کودکی است. او می تواند انرژی زیادی را صرف اعتبار و موقعیت اجتماعی خود کند و روابط خود را به گونه ای انتخاب کند که احساس برتری کند. این ضد حمله اما از جمله از صمیمیت جلوگیری می کند.
آگاهی از طرحوارهها
شخصی که یک یا چند نمودار برای او مشکلی را نشان می دهد اغلب از آن آگاه نیست. یا به این دلیل که باورهای مرتبط با این طرحوارهها برای او آنقدر طبیعی و بدیهی به نظر می رسند که مورد توجه قرار نمی گیرند، یا به این دلیل که او اجتناب می کند یا ضدحمله می کند با این حال، این طرحواره ها تعبیر موقعیت هایی را که فرد تجربه می کند، یعنی اینکه او در مورد این موقعیت ها با خود چه می گوید را تعیین می کند. این تفاسیر، افکار خودکار نامیده می شود، افکار قابل مشاهده هستند که به راحتی در دسترس آگاهی هستند تا طرحوارهها. به عنوان مثال: مردم چه خواهند گفت؟ همه چیز باید به موقع انجام شود؛ چگونه جرات می کنند با من اینطور رفتار کنند؟ او علاقه اش را به من از دست می دهد. من نمی توانم تنها باشم و غیره. افکار خودکار اغلب فاقد عینیت هستند و سوگیری های شناختی دارند. آنها در رابطه با باورهای زیربنایی منطقی هستند اما در موقعیت تجربه شده اغلب نادرست هستند. آنها آنچه را که تحریف شناختی نامیده می شود نشان می دهند.
این تفاسیر از واقعیت، احساسات و رفتارها را تعیین می کند. به عنوان مثال، فرد وسواسی-اجباری ممکن است در موقعیتی مضطرب باشد که می ترسد به اندازه کافی خوب عمل نمی کند. این می تواند باعث شود که او زمان و انرژی زیادی صرف کند، از محدودیت های خود فراتر رود و سایر نیازها را نادیده بگیرد تا همه چیز را با تمام جزئیات کامل کند و غیره. فرد خودشیفته در صورت عدم درمان ترجیحی می تواند پرخاشگر شود. مشاهده افکار خودکار، واکنشهای عاطفی و رفتارهاست که میتواند سرنخهایی در مورد باورهای نهفته در آنها ارائه دهد.
اختلالات شخصیت و سلامت روان
هنگامی که طرحواره های ناسازگار فعال می شوند، احساسات شدیدی را ایجاد می کنند که اغلب به طور مستقیم یا غیرمستقیم منجر به مشکلات روانشناختی مختلفی می شود که اغلب با اختلالات شخصیتی مرتبط هستند، مانند افسردگی، اضطراب، وحشت، تنهایی، روابط مخرب، سوء مصرف الکل، مواد مخدر، غذا و اختلالات روان تنی.
راه حل:
افرادی که طرحواره های قدرتمندی دارند به گونهای که احساس افسردگی، استرس، اظطراب شدیدی را دارند و به نوعی تسخیر طرحواره ها هستند، باید به یک روانشناس مراجعه کنند، اما اگر مشکل شما تا این حد جدی نیست، باید به ذهن ناخودآگاه خود بفهمانید که واقعیت آن طور نیست که شما فکر می کنید، شما الان آگاه شده اید که برخی از افکار شما ممکن است اشتباه باشد، کافی است در یک کاغذ مواردی را بنویسید که طرحواره های ناسازگار شما را نقض می کند مثلاً اگر طرحواره بی اعتمادی دارید، مواردی که به شخصی اعتماد کردید و نتیجه گرفتید را روی کاغذ بنویسید و بار ها و بار ها آن را تکرار کنید یا چندین بار آن را بنویسید، نوشته های شما بسته به طرحواره های شما می تواند متفاوت باشد، شخصی که از طرحواره محرومیت هیجانی یا عاطفی رنج می برد کافی است بنویسید که چه افرادی به آن توجه و محبت کرده اند.
به نوعی با تغییر توجه خود می توانید بسیاری از طرحواره های ناسازگار خود را بهبود ببخشید.